کلیسای جهنم


 

به نام خدا

 

کلیسای جهنم

 

پدرم رو تمام عمر میشناسم ، اما چند روزه که رفتار اون کاملا عوض شده ، اون دیگه به کلیسا نمیاد ، قبل از غذا شکرگذاری نمیکنه، اون ادم خیلی مذهبی نبود اما به کلیسا اهمیت میداد ، چند هفته پیش پنجره کوچیک ترین اتاق خونه شکست ، جایی که تبدیل به انباری کرده بودیم ، پدرم چند روزه که شب توی خواب راه میره ، شایدم ترسیده ، پلیس گفت که علت شکستن شیشه دزد نبوده ، احتمالا کسی با سنگ زده به شیشه ، پدرم مدتیه که بیشتر روز رو به اون اتاق میره و به شیشه خیره میشه ، من نمیدونم چرا اینطور شده اما هیچوقت اینطوری ندیده بودمش ، حتی به سختی پلک میزنه و بی هیچ احساسی فقط به شیشه خیره میشه

یه روز بیخیال همه چیز شدم و به پدرم گفتم : چرا اینطوری میکنی؟ برا چی انقدر عجیب رفتار میکنی؟

پدرم جوابی نداد ، بخاطر همین دوباره پرسیدم

جواب داد: رابرت ، من ، گناه نابخشودنی کردم

به پدرم گفتم : هیچ گناهی پیش خدا نابخشودنی نیست ، مگه چه کاری انجام دادید؟

از چیزی که میشنیدم میخواستم منفجر بشم ، باورم نمیشد اون گفت که

پدر کابیس رو میشناسی درسته؟

پدر کابیس یکی از کشیش های کلیسا بود ، گفتم بله؟

اون گفت که چند وقت پیش به کلیسا رفتم تا به گناه اعتراف کنم ، از اون خواستم که همه چیز بین ما بمونه ، بهش گفتم که

روحم رو با یه شیطان معامله کردم ، اما اون ترسید و خواست به همه بگه ، من کنترلم رو از دست دادم و اونو کشتم

اون قبلا عضو ارتش بود و توی جنگ های زیادی شرکت کرده بود،چطور ممکنه کشتن یه ادم اونم از روی عصبانیت انقدر عوضش کنه؟

پدرم گفت : بعد از این که کشتمش تنها راهی که به ذهنم رسید این بود که ، من یک کشیش رو کشتم،پس نباید بدنش بدون استفاده هدر بره ، یادته چند روز پیش بهت یه گردنبند دادم؟اون گردنبند همون کشیش بود ، میخواستم که اگه باز کنترلم رو از دست دادم ، از شر اون شیطان در امان باشی ، کشیش اون رو به من داده بود اما نمیدونست ممکنه از دیدن اون گردن بند انقدر کنترلم رو از دست بدم

بهش گفتم : منظورت از بدنش بدون استفاده هدر بره چی بود؟

گفت : این دستور شیطان بود ، مجبورم کرد از بدن اون براتون غذا درست کنم ، امیدوارم منو ببخشی پسرم

زمانی که این حرف رو میزد بعض کرده بود

هم دلم براش سوخت و هم ازش متنفر شدم ، دلم میخواست بالا بیارم ، فکر میکردم حتما شوخی میکنه بام

وقتی که شنیدم پاهام سست شد ، بی اختیار زمین خوردم

ازش خواستم که به کلیسا خودش رو معرفی کنه ، اما مقاومت میکرد ، تصمیم گرفتم یه شب مخفیانه چنتا کشیش رو بیارم توی خونه ، اما این بزرگ ترین اشتباهم بود

زمانی که کشیش هارو اوردم پدرم توی خونه نبود ، متوجه شدم از طبقه بالا صدای چکه اب میاد ، وقتی به طبقه بالا رفتم دیدم برادر 7 سالم سرش کنده شده و برعکس اویزون شده ، و اون صدای چکه ، صدای چکه باقی مونده خونش بود ، از بدنش معلوم بود که مدت زیادی نیست که اونجاست ، صدای پدرمو از پشت سرم شنیدم ، وقتی برگشتم فهمیدم پدرم دست راست خودش رو قطع کرده ، ترسیده بودم ، خیلی زیاد ، ازش پرسیدم،چرا این کارو کردی؟

جوابی نداد

متوجه شدم اون 2 کشیش که برای کمک بهم اومده بودن نیستن

فهمیدم کار پدرمه، فهمیدنش سخت نبود ، اینو از چاقوی 40 سانتی که توی دستش بود میشد فهمید ، هیچوقت انقدر ترسناک نشده بود ، پدرم گفت یه چیزی برات دارم ، بعدش یه جعبه گزاشت روی زمین و هل داد طرفم ، وقتی بازش کردم ، توی جعبه چیزی دیدم که خشکم زد ، سر برادرم

یکی از اون کشیش هارو دیدم ، هنوز زنده بود ، اما روی زمین میخزید ، علتش واضح بود ، بخاطر این که پاهاش رو قطع کرده بودن ، سعی میکرد از پله ها پایین بره تا خودش رو نجات بده ، اما پدرم جلوی چشمام سرش رو قطع کرد و انداخت طرفم ، خون اون کشیش ریخت روی صورتم ، پدرم گفت : خوب ببین....

اون چاقو رو گرفت طرف اسمان و صدای عجیبی از خودش دراورد ، مثل گفتن یه رمز بود ، اون روش رو سمت من کرد و گفت : وقتشه قربانی بشی ، برای شیطان

اما وقتی داشت میدویید طرفم از گردنبندی که بهم داده بود استفاده کردم ، اونو طرفش گرفتم و خواستم که دور بشه

پدرم گفت : اون یه قربانی میخواد ، و اگه اون قربانی تو نیستی ، منم....

بعد سعی کردم چاقو رو از دستش بگیرم اما گردنش رو بریده بود و چند دیقه بعد ، خونه غرق خون شده بود

و.........


آخرین نظرات ثبت شده برای این مطلب را در زیر می بینید:

    Al! می‌گه:
    این نظر در تاریخ 1397/7/6/5 و 19:42 دقیقه ارسال شده.

    سلام لطفا نصفه نیمه داستان نزارید یا اگه میزارید قسمت بعدیشو قرار بدید خیلیی ممنون از شما

برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:

بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: